صدای کولر گازی در تابستان بوشهر

توی اتاقی که تازه کولر گازی را با اون صدای منحصر به فردش خاموش کرده بودیم


دراز کشیده بودم و صدای پنکه که نمیدونم چه صدایی داشت تمام فضای اتاق را


پر کرده بود. خداراشکر صدای کلاغ های زشت که هروز روی تیر برق  می نشینند


و قارقار می کنند هم نمی اومد ، خداراشکر صدای جیغ زن همسایه که سر بچه


هاش داد  می کشید هم نمی اومد ،  خداراشکر  ماشین غرازه  همسایه  امروز


خاموش بود ، خداراشکر صدای توربین های بخار نیروگاه اتمی که تا حالا یک کیلو


برق هم تولید نکردن  نمی اومد ، خداراشکر پدافندهای نفتی نیرو هوایی هم امروز


الکی تپ تپ نمی کردند، و این همه بی صدایی مرا  واداشت تا از جای  خود  بلند


شوم و پنکه را نیز خاموش کنم تا هیچ  صدایی توی اتاق نباشد  بعد  با کمی فکر


به این نتیجه رسیدم  که صدای  کولر  گازی بهترین صدای دنیاست و  رفتم  بطرف


کولر کیلیدهایش را تا آخر چرخاندم. پتو را روی سر خود کشیدم و به خوابی عمیق


فرو رفتم.



پانوشت:

به درخواست حاجی نوشتیم

به یاد عمو رحمت که خیلی وقته مطلب جدید نزده

با خاطرات دکتر چرکو که همه رو نظاره میکنه

به دلیل ورود مجی به فضای وبلاگیون در خواب فرو رفته

به ضیاف شامی که مسعودعاشق قراره مهمونمون کنه

رو به مطالب سرخوشانه علی و مای گلفش

برای بانوهایی که حضوری سبز دارند آرام و فاطمه و کاملیا

 و برای تمام کسانی که حضور ندارند



وحید

12:19سشنبه